قلب کوچکش، از مُشت نحیفش هم کوچکتر بود… رُقیه را می گویم… از تپش افتاد… در خرابه های شام… عارفه ای بود بزرگ با تمام کوچکی اش! قلب رقیه چون أرضی بود که بدون حجت خدا کُن فیکون میشد! أرضِ قلبش لحظه ای تاب دوری امام زمانش را نداشت!… بیشتر »
آرشیو برای: "مهر 1397, 22"
وقتی به طلبه جوان ” بله” گفت که پول کیف و کفشش بیشتر از شهریه ای بود که حوزه به همسر آینده اش میداد! به خانواده اش هم سفارش کرده بود که سر خواستگاری از حقوق داماد چیزی نپرسن! گفته بود من قراره زندگی کنم؛ هرچند با درآمد کم! خودش هم چیزی… بیشتر »
فقط یه بزم دونفره بود آقا! به احترام روایتی که میگفت میلاد پر برکت شماست! کوچکترین راوی دشت کربلا… بزرگترین شکافنده علم! سرور، آقا، مولا باقرالعلوم! به احترام محرم و صفر سکوتی داریم به طول دوماه! پای میلاد شما که باشه “کمی"خندانیم… بیشتر »