و التین و الزیتون..
قسم به دو میوه ی بهشتی…
و سوگند به دو کوهی که شـهـر دمـشـق و بـیـت المـقـدس بـر آنـهـا قـرار گـرفـتـه؛ قسم به سـرزمـیـن قـیـام بـسـیـارى از انـبـیـاء و پـیـامـبـران بزرگ خدا… آری، قسم به آن دو کوه که بر یکى از آنها درختان انجیر مى روید، و بر دیگرى درختان زیتون…
یا اهل العالم! والتین! قسم به خودش، به برگان ساترش؛ آن دم که لباس آدم و حوا در بهشت شدند و آنها را پـوشـاندند…
والزیتون! آن دم که در آخـریـن مـراحل طوفان، نوح نبی کبوترى را رها کرد تا درباره پیدا شدن خشکى از زیر آب جـسـتـجـو کند، و او با شاخه زیتونى بازگشت؛ و نوح فهمید که طوفان پایان گرفته و خشکى از زیر آب ظاهر شده است! از آن دم بود که شاخه زیتون رمز صلح و امنیت است!
برخى نیز “تین” را اشاره به مسجد نوح که بر کوه جودى بنا شد مى دانند و زیتون را اشاره به بیت المقدس!
همه ی تفاسیر ما را خوش و گواراست…
و چه شیرین تر وقتی حدیث نبوی را مى خوانیم که خداوند از میان شهرها چهار شهر را برگزید، و درباره آنها فرمود: والتین والزیتون وطور سینین وهذا البلد الامین: تین مدینه است و زیتون بیت المقدس و طور سینین کوفه و هذا البلد الامین مکه است.
قسم به جان شیرینت زیتون! روزی سرزمینت آزاد خواهد شد!
إنّهم یرونه بعیدا و نراه قریبا…
تلخی حالت، از خونِ دلْ خوردن مردمانت در اسارت است! قسم به خونِ دلت زیتون! کام مردمانت روزی شِکَرین خواهد شد!
+برگرفته از تفسیر نمونه و المیزان