وقتی به طلبه جوان ” بله” گفت که پول کیف و کفشش بیشتر از شهریه ای بود که حوزه به همسر آینده اش میداد!
به خانواده اش هم سفارش کرده بود که سر خواستگاری از حقوق داماد چیزی نپرسن! گفته بود من قراره زندگی کنم؛ هرچند با درآمد کم!
خودش هم چیزی نپرسیده بود از میزان درآمد داماد؛ میدونست که کمه ولی چقد کم، خدا میدونه!
مهریه ام که دیگه با توصیفات بالا پیش پیش معلومه! یک جلد کلام الله مجید… آینه و شمعدان و ۱۴ تا سکه!
به اهل خانه گفته بود من میخوام احترام خانواده ام جلوی داماد حفظ بشه؛ الان پونصد ششصدتا سکه شما بزارید دو روز بعد من برم محضر بهش ببخشم که حرف شما رو زمین میافته! اینجوری خوب نیست همون ۱۴ تا… از اول، نیتم همین مقدار بود… عروس مهریه اش کم باشه روایته خوش یُمنه!
تو دوره نامزدی وقتی داماد بهش گفته بود زیر پونصد تومن شهریه میگیره، گاهی اوقات مینشست با خودش حساب کتاب میکرد که ۵۰ تومن مواد شوینده، ۱۰۰ تومن برنج، ۱۰۰ تومن گوشت و لبنیات … هر چی حساب میکرد یه چیز جدید یادش میومد؛ اما پونصد تومن سر کرایه ماشین و… تموم شده بود! حساب کتاب رو ول میکرد و میگفت: ” ولش کن خدا بزرگه! حالا کو تا برسیم به خرج خونه!”
حالا سه ساله از اون زمان گذشته و علی رغم تموم گرانی ها، تورم های درشت و قلمبه، خرج و مخارج های جانبی و… حتی یکبار هم دستشون جلوی کسی دراز نشده؛ حتی یکبار هم ننشسته تا حساب کنه این ماه اینو خریدم، ماه بعد چی باید بگیرم! چون باور داشت “خـــدا بـــزرگه!”
پی نوشت:
زندگی طلبگی سرشـار از برکته! هرچند که درآمد کم باشه…
فقط یه بزم دونفره بود آقا!
به احترام روایتی که میگفت میلاد پر برکت شماست!
کوچکترین راوی دشت کربلا… بزرگترین شکافنده علم! سرور، آقا، مولا باقرالعلوم!
به احترام محرم و صفر سکوتی داریم به طول دوماه! پای میلاد شما که باشه “کمی"خندانیم…
و قال علیه السلام: یَأتی عَلَی النّاس زَمانٌ تَکُونُ العافیةُ فیه عَشَرَةَ أَجزاءٍ تَسعِةٌ منها فی اعتزالِ الناسِ، و واحدةٌ فی الصَّمتِ.
امام رضا علیه السلام فرمود: زمانی بر مردم در رسد که عافیت ده بخش باشد. نُه بخش آن در دوری گزینی از مردم و گوشه گیری، و یک بخش آن در سکوت باشد.
تحف العقول، متن کامل، صفحه ۸۱۰، پند ۳۵.
پی نوشت:
بنظر میرسه زمانش رسیده… خیلی از میهمانی ها و دورهمی هارو نمیشه رفت؛ عروسی که دیگه واویلا!
ولی خب الحمدلله که دوستان اهل رعایت کم نداریم و برخی فامیلهای مومن… الحمدلله
البته تو تبلیغ، این روایت خیلی مصداق داره… درکش کردیم که میگم! درک چیه، یه چیز بالاتر، لمسش کردیم با خونِ دل!!!
جناب حجة الاسلام دکتر یعنـی چـه؟!
الان حجة الاسلام فخرِ برا دکتر یا عبارت دکتر، مایه مباهات حجة الاسلامه؟!
کدوم به اون یکی ارزش و اعتبار میده؟!
یا اینکه خودِ جناب حجة الاسلام، این لفظ رو برای معرفی “خودشان” کم میدونن که در ادامه لفظ دکتر رو هم به اسمشون اضافه میکنن؟! یا نه، میخوان وسیله وحدت حوزه و دانشگاه باشن احیاناً؟!
پُشتش یه دنیا حرف و اعتبار و ارزشه! حجت الاسلام و المسلمین رو میگم!
فقط یه روحانی به بزرگی حضرت آقا میتونه عظمت این اسم و اعتبار رو درک کنن!
??????????????
رهبر انقلاب اسلامی در یکی از دیدارها با مسئولان وزارت علوم در پاسخ به پیشنهاد اعطای دکتری افتخاری به ایشان گفتند: «مسئلهی دکتری افتخاری؛ خوب، البته این یک افتخار است که این دانشگاه این اظهار محبت را به ما بکند؛ لیکن من اهل دکتری نیستم؛ همان طلبگی ما کافی است. اگر بتوانیم به میثاق طلبگی متعهد و پایبند بمانیم -که قولاً و فعلاً این میثاق را از دوران نوجوانی و جوانی با خدای متعال بستیم- اگر خداوند کمک کند و ما بتوانیم این میثاق را حفظ کنیم و در همین عالم طلبگی پیش برویم، من این را ترجیح میدهم. شما لطف کردید و این برای ما هم مایهی مباهات است، لیکن من پیشنهاد شما را قبول نمیکنم.»
پی نوشت:
قصد ما خط خطی کردن عنوان دکتر و پروفسور نیست که نیست! یا خدای نکرده با قشر دانشگاهی دشمن نیستیم که نیستیم! حرف ما یه چیز دیگه است؛ جنابان حضرات حجج اسلام دکترها خودشون میدونن چی میگم!