کو امنیت؟!
پس امنیتیها کجا بودند؟!
پس امنیتیها چه میکردند؟!
این پرسشی بود که در اولین لحظههای پخش خبر حادثهی تروریستی کرمان، از اطراف به گوش میخورد.
غم بزرگتر از آن بود که سمت توصیفش برویم؛ تکههای بدن زائرها همچو پیکر خود سردار به زمین و هوا چسبیده بود.
و ما که این مدت، با دیدن فاجعهی غزه کمی پوستمان کلفت شده بود، تاب دیدن نداشتیم. خون پاکی که در جوار سردارشهیدمان جاری شده بود، و پرواز کرکسانی که سرمست از بوی خون دیوانهوار در شبکههای مجازی میچرخیدند… .
طی یک هفتهی اخیر، گزارش کانال سازمان اطلاعات فراجا را که میدیدم، صدها مورد برخورد با افراد داخل کشور بیوطنی است که دست در خون پاک شهیدان حادثه بردند تا دلار جیبشان تامین شود! بیغیرتهایی که نه فهم درستی از دین دارند و نه درکی از وطنپرستی! شایعهپراکنی، توهین و حرمتشکنی نسبت به فاجعهی کرمان کمترین کارشان برای برهم زدن امنیت است.
اما امنیتیها…
باید دانست که امنیتیها چندسال است جلوی ترورهای سنگینتر از این را گرفتهاند.
بخشی از امنیتیها همان سبزپوشانی هستند که سالهاست “مدافع حرم” نام دارند. همانها که این چند دهه بسیار حرف خوردند. همانها که خانوادههایشان از یک مشت بیمعرفت کنایه میشنیدند! “که این مدافعین حرم، در پشت سنگر جیبشان پر است از پولهای گزاف؛ بابت جنگ در سوریه! اخلاص کجاست!”
بله، این سوال در ذهن ما هم چرخید که امنیتیها کجا بودند؛ اما نه از باب تحقیر… قبل از این سوال، درود میفرستیم بر غیرت سربازان زینبکبری سلاماللهعلیها که سالهاست نگذاشتند صدها دخترک کاپشن صورتی با گوشوارهی قلبی داغشان در دوسالگی، دل خانواده که نه، یک ملت را بسوزاند.
این انتحاریهای داعشی که در طول این چند دهه به تعداد انگشتهای دست هم نمیرسد و صدها موردش خنثی شده است، حاصل تلاش همین امنیتیهای گمنام داخل و خارج مرزهاست.
که اگر نبودند، ایران هم در اثر کشتوکشتارهای کفتارها حذف قوم و قبیله داشت؛ آنهم دستهجمعی!
پینوشت:
کاپشن صورتی! عزیزدلم! نازنین! تو را از آغوش تکتکمان گرفتند… .
و آنها که بر روی خاک امن این کشور نشستهاند و برچهرهی امنیت، خاک میپاشند در خون تو شریکاند! بیشک… .