فیابن حره الاماء! متی تنتظر؟! اِبشر بنصر قریب من ربّ رحیم. .
ای فرزند نرگس! تاکی منتظر می مانی؟! بیا و جهان را از سوی خدای بخشنده به پیروزی قریب بشارت ده. .
امیرالمؤمنین علی روحی له الفداء
نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 135.
فیابن حره الاماء! متی تنتظر؟! اِبشر بنصر قریب من ربّ رحیم. .
ای فرزند نرگس! تاکی منتظر می مانی؟! بیا و جهان را از سوی خدای بخشنده به پیروزی قریب بشارت ده. .
امیرالمؤمنین علی روحی له الفداء
نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 135.
اُمت موسی؛ کلیمیان!. . اُمت عیسی؛ مسیحیان!. . زرتشتیان!. . انسان های آخرالزمان!
بشارت باد بشریت را که محمد صلی الله علیه و آله و سلم دستان امتش را فراخوانده به بلند شدن از برای دعا. . از این باب که برای صلح جهانی دعا کنند؛ که برای گرسنگان و بی لباسان و غمزدگان دنیا دعا کنند. . دعا کنند و آمرزیده
از برای سیر شدن گرسنگان:
از برای پوشانیدن برهنگان:
از برای دفع غم و اندوه غمزدگان:
از برای بازگشتن اسیران:
از برای شفای مریضان عالم. . سیاه. . سفید. . زرد. . عرب. . عجم. . هر مظلوم ستمدیده ای که از درون منجی ای را میطلبد. .
آری! پیامبر من رحمت عالمیان است؛ نه فقط برای مسلمین. .
محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بنگر که چه مهربان پدریست برای دردمندان عالم! که برای رهایی کُل بشر، از فقر و درد و دد، امتش را در ماه رحمت، ماه صیام، ب خواندن یهوه خدای یکتا از برای رهایی از دنیایی که سامری ها گوسفندان زر نشانشان را در هر مکتب علم کرده اند فرا میخواند که بگویند: “اللهم غیر سوء حالنا الی حسن حالک. . پروردگارا تغییر ده حالمان را به بهترین حال. .
دنیایی که اسخریوطی ها در پی یافتن رد پایی از عیسای زمانند در عوض فتح چند وجب ارض دنیایی!
نمی دانند که ابلیس میوه ممنوعه را ب دستشان سپرده تا هبوط کنند! نمی دانند منجی آخرالزمان، آن دم که آب از تنور غیبتش بیرون جهد و مظلومان عالم را بی حد و حصر داخل در کشتی نجاتش کند جایگاهشان، محل پیچیده شدن طومارِ عمرِ پسر نوح در میان سیلاب ها خواهد بود. . آنانی که مدال استعمار به سینه پُر کینه شان چسبانده اند!
منجی آخرالزمان. . جهان در انتظار توست. . اللهم عجل لولیک الفرج
برگرفته از دعای “اللهم ادخل علی اهل القبور السرور”
ب نظرم جالب آمد. .
بعضی عکس ها را که میبینم حس میکنم چند وجب حرف برای گفتن دارند. .
این هم یکی از آن عکس هاست. .
فی الجمله آشیانه پرنده دیدنش برایم لذت دارد. . علت را نمیدانم. . شاید یک دلیلش وجود همیشگی تخم و فرزندان باشد. .کانون گرم خانواده!. . شاید. .
البته این تصویر را که ضمیمه کنم شاید درک مطلب بهتر شود. . خانواده که نباشد؛ آشیانه که نباشد. . پشت بندش احساس ناامنی تا سرانگشتان پا حس می شود. .
چه دنیاییست دنیای مادری؟! که پا را خارج از انسانیت نهاده. . حیوانات نیز در آن غوطه ورند. .
پدرانه های یک مرد که حتی اگر جنس خلقتت انسی نباشد باز برق نگاهت پر ابهت است!
و چه اقتداریست!. . حرف ها بماند برای بعد. . ادامه دارد!
هی عصاکَ. . أتوکأُ علیها. .
این عصای توست. . تکیه می کنم بر آن. .
یادش به خیر ، روزهایی را که قرار بود تازه قبای طلبگی به تن کنیم! نمی دانستیم صاحبِ خانه إذن دخول می دهد یا خیر! آزمون … مصاحبه … ، بعضی سوالها بین طلاب یک جواب داشت ؛
“-برای چه می خواهی طلبه شوی ؟!
-برای خودشناسی … خداشناسی ! “
من هم یکی از آنها ، بی آنکه بدانم خودشناسی چیست ! اصلأ مگر ما با خودمان غریبه ایم که برویم پای این درس و آن درس که “یا الله” من آمده ام برای تحقیقات پشت سر خود ” قربه إلی الله ” ؟! ، فقط شنیده بودم که باید یک ” خودی ” را شناخت ! .
جای تعجب ندارد ، این حرف ها برای کسی که سالها با کودک درون دم خور بوده و افسار بندگی اش به دست جهل ، آنقدرها هم بُعد ندارد ! .
اما اکنون بعد سالها دست این خود ناشناخته برایم رو شده است ! آنهم در مبارک رمضانش ! زمانی که شیاطین دمخور غل و زنجیرند و وسواسشان در پشت حصار حصین رمضان ، یک لنگه پا ایستاده است … ، دیگر هرچه هست از من است و نفس أماره ؛ این خود درون ! .
مهربان خدایای خالق رمضان ! چند بذر سجده شکر در زمین سجاده برایت بپاشیم که لایق باران رحمتت باشد ؛ هرچند اگر مَلِک وار ، تمام عمر را هم در ” سبحان ربی العظیم و بحمده “بگذرانیم باز کم است و در دریای عظمتت ناپیدا ! .
اهالی رمضان از تعطیلی رذائل می گویند ، از پا نهادن در چشمه زلال فضائل ، … امّا شاید بهتر باشد سراغ تعطیل کردن چیزی نرویم ، چرا که هماره در ذهنمان نقش بسته ، روی دیگر تعطیل شد “باز است” حک خواهد شد ! ، باید چاره ای اندیشید تا گناه را حتی اگر در درون ، ریشه ازلی و وراثتی دارد به سمت ترک ابدی سوق داد ؛ کسی نگوید نه که در قاموس انسان نتوانستن محال است ! و اگر به من باشد می گویم سنگ بزرگ نشانه له کردن است ! این نفس لوامه - شاگرد اول کلاس درس شیطنت ابلیس رجیم- را پشت سر خودش رجم کرد و ” الا الله ” ذکر را سر داد … خدای رحمت و برکت و مغفرت ، با ثانیه به ثانیه رمضان ، شیاطین ملعون را رجم کرد ، ما هم باید به فکر شکافتن دریای دل شویم تا این نفس سرکش فرعون صفت که عمری ادعای برتری و حکمرانی را در بارگاه درون به راه انداخته است با تمام جنودش هلاک گردد ، آنوقت است که با انداختن هر کیسه ای از رذائل به بیرون ، اوج خواهیم گرفت .
و از آن است که اگر دختر نو بالغت برای بلند شدن سحر و برکندن خواب شیرین سحر، کمی تلخی نمود ، به جان میخری اخم های کودکانه اش را و سکوت می نوشی .
یک رمضان است و تکاپوی أهلش ؛ دخترهای خانه که در مبارک ماه خدایشان، برای همه مادر می شوند و در پی تر و خشک کردن اطرافیانشان هستند ، پدرهایی که نان گرم دم إفطارشان برکت دیگری دارد ، مادری که غذای سحرش با ذکر إنا أنزلناه جا افتاده است و خودت که سعی میکنی دلی را نشکانی ، چرا که رمضان ماه حرام است و دیه دل شکسته چند برابر دیگر اوقات بها دارد !
وقتی سفره های افطار می شوند کوچه ها آشتی کنان فامیل و بهترین بهانه برای رفع کدورت ، آن وقت است که احساس می کنی پرونده ات در شب قدر جای إمضا دارد و بی نصیب نمی مانی .
رفیق من ! ، وقتی درشت ترین طعنه عالم را برایت با زبان تندتر از چاپارهای قدیم می فرستند و جانانه می سوزی ، خاکسترت را با هیاهو برباد مده ! ، با چند قطره اشک می توانی انسانی حلیم ، از نو گِل بگیری و بهتر از قبل فرزند آدم شوی … دوست من ! همیشه جوابِ های ، هوی نیست ؛ لاإقل در رمضان ! .
وقتی عرشیان به وفا شناختند تو را و فرشیان سایه جفایشان از سر تو کم نشد ! بدان که درد مشترکی با امام زمانت در دست داری ؛ بی وفایی مدعیانِ محبّ ! ، همانهایی که خواستنشان از خانه عنکبوت هم سست تر است ، آری همان هایی که منفعت دنیا را برمصلحت آن ترجیح می دهند ! .
و بدان همان اندازه که گرسنگی و عطش تابستانی می تواند “تو” را از طاقت بیاندازد ، اطرافیان هم ممکن است با تو هم درد باشند ، پس دیگر جایی برای بدخلقی و ترشرویی در مقابل خَلق باقی نمی ماند ؛ رفیق جان ! خریدار ضعف صوم ما خداست ، خدایی که حتی لحظه به لحظه خواب مان را به بهای خوبی می خرد .
.
… خداوندا ! کاش کمی از غل و زنجیرهای را که پای ابلیس و أعوانش را با آن بند کرده ای برایمان بفرستی تا این هوای درون و رفیقش هوس را دربند کنیم و رها شویم از برِ زنجیرهای نفسانی ؛ یا ممیت ! بمیران این غضبی را که می تواند یک تنه نیمه دینمان را برباد دهد … خدای رحمت و برکت و مغفرت دریاب … .