ارسال شده در 19ام آبان, 1397 توسط سونیا سجادی در بدون موضوع
دختر کوچولو گریه کنان در رو باز کرد و مستقیم رفت به اتاقش! پدر هم به دنبال او وارد خانه شد. “چیشده آقا! چرا زهرا داشت گریه می کرد؟! حتّی نموند ازش بپرسم چه اتفاقی افتاده!” “چیزی نیست… مثل اینکه هم کلاسیهاش به خاطر حجابش دستش… بیشتر »