روزی روزگاری که از انبوه کتب قطور و ریز و درشت بر کنج و زیر و بم خانه به ستـوه آمده بودیم به مخاطب عزیز خود عرضه داشتیم: ای سیدنا! ما را رحمی ترحمی! این کتب را از برای چه برداشته سرجـای خود ننهاده ای! آخر ببین چگونه دیزاینِ منزل را برهم نمودی؟! این زبان بسته های مهربان از برای خود، صاحبِ خانه ای اند و کاشانه ای! در برج 11طبقه ی گوشه ی اتاق سکنی دارند!
در هر برهه و دهه و ماه محترم، و یا در پسِ هر سخنوری بر بالای منبر، آنها را برداشته و تا مدتی گِرد خود آورده، سخت از آنها دل کندن برایت شده مشکلی و معضلی!!!
ببین آن دم که ملائکه پر و بال خود می گسترند از برای اهل علم و مطالعه، یقین بدان که آن نازنین پر و بال لای این همه کتب صغیر و کبیر گیر کرده، کدورت خاطر آن بزرگواران زحمت کش عرش را فراهم خواهد نمود!
سیدنا هم نه برداشت نه گذاشت، سریع دکمه ی وای فای را روشن نمود گوشی را از جیب خود بیرون برکشید و با یک سرچ ساده، سندی مکتوب و مصور برایمان آورد از سیره ی علمای اسلام! و گفت: « تمسک نموده ایم به علمای متقدم و متأخر که رضوان خدا بر متقدمین و رحمت خدا بر متأخرین! »
+ و ما نیز تا به اکنون مِن باب احترام به سیره ی علما نتوانسته ایم هیچ ردیه ای بر این موثقه بیاوریم! ?
علما و کتابهایشان!