آخوندتر از آخوند!

در لغت نامه سفرنامه تبلیغی ما، در تعریف کسانی که به این قابلیت میرسند که به آنها بتوان گفت « آخوندتر از آخوند» اینچنین آمده است:

همانها که از پای این منبر و آن منبر، در طی سالهای متمادی عمرشان، اندکی و جرعه ای کسب فیض نموده ( البته نیمی را به فراموشی سپرده، یک سوم نیم دیگر را طبق تحلیل و تفسیر خود به بایگانی ذهن سپرده، و دو سوم باقیمانده نیم دیگر را منت نهاده، و وعظ های روحانیون منبری را عیناً به خاطر مبارک بسپارده! البته یک مثقالی هم ازین دوسوم آخر را به جهت لطف نسوان محترمه ساکن در خیمه چانه زنان که در پُست های قبلی بدان اشاره ای داشتیم اصلا نشنیده!)

حالا با این معلومات گهربار، خود را از جرگه خالی الذهن های بشریت خارج نموده، خطاب الهی به خود و منیّت کرده میفرماید: رو در صف بندگان مقرب باش! و از آن مهمتر تا روحانی و واعظ چیزی را بفرمودی که مطابق میل، خواسته، و معلومات تو نبودی، همانطور دست بالا نبرده شروع به اعتراضات بنما که جان اسلام در خطر است! و تو ناجی مسلمین و بشریت! که سالهاست چه پیراهن ها که در پای منابر پاره کرده و پیر این مقامی! آری، تو خود آخوندتر از هر آخوندی!

پی نوشت:

۱- روحانی روایت میخونه پدرمادردار و با سند! آقای آخوندتر از آخوند میگه من روایتو قبول ندارم! چرا؟! چون مطابق میلش نیست!

۲-یکی نیست به این حضرات بگه شما که میل اسلام خواهی داری و با قیل و قالت تو مسجد و اماکن مقدس، کارت بیشتر شبیه رابین هوده! چرا نمیری یه ده بیست سال تو حوزه پوستت کنده شه سیوطی و مکاسب و لمعه و اصول بخونی ببینی معلومات روحانیت چقدر بوده و سواد تو چقدرتر!