بعدظهری بودن!
بعدظهری بودن!
بعدظهری بودن یعنی آخر کِیفِ دنیا… اینکه کُلی وقت داشتی برای کارهای دخترانه…
کیسه فریزری را که قرار بود دور لقمه زنگ تفریحت بشود را برداری و بروی باغ پشت خانه و با دخترک همسایه ساعت ها وقت بگذاری برای پُر کردن آن با گُل های ریز آبی و صورتی « فراموشم مکن»! و بعد با ریختن گل های چیده شده بر سرت حس شازده خانم بودن درونت را پروبال دهی و هر چه قند در دل داشتی دانه دانه آب کنی… روی چمن ها دراز بکشی و به شکلک درآوردن ابرها بخندی!
اصلا اهمیتی نداشت که ساعت ها زیر آفتاب بمانی و تیره شوی… حتی در حین دویدن پاهایت گیر کند به بوته های گل سرخ و خراش بیافتد! آنقدر خوش بودی که مدتی باید میگذشت تا سوزشی در پایت حس کنی و نمیدانستی در جواب سوال “چه شده ی مادر” چه باید بگوئی!
بعدظهری که بودی کل ساعت های دنیا در مشت کوچکت بود… صدها دقیقه وقت داشتی برای هزاران کار شدنی و ناشدنی… اصلا خدا تو را خوشبخت ترین میکرد در شیفت ظهر مدرسه! صبحانه میخوردی و تکرار کارتون مورد علاقه ات را میدیدی! کسی هم نمی توانست
متهمت کند که مشق ننوشته ای!
حتی می توانستی با مادر به خانه ی همسایه بروی یا پیش مادربزرگ…
بوی جاافتادن ناهار مادر را دقیقه به دقیقه می توانستی بچشی و کِیف کنی از این همه حس در خانه بودن! لحظات آخر ظهر هم، فاتحانه ناهار خورده راهی مدرسه میشدی و کلی حرف داشتی برای بغل دستی ات!
صبح ها محله پر بود از مادرهای خانه دار و خانه ها خالی بود از هرچه پدر خانه نشین! پدرها همیشه صبحی بودند! بعدظهری بودن فقط مال مال ما بچه ها بود و بس!
بعدظهری بودن یعنی آخر کِیفِ دنیا…
+عکس_تولیدی به یاد گذشته ها و گل چیدن ها :)
نظر از: ساناز سجادی [عضو]
آخ که چه کیفی دااااشت واقعا :)
هیییع :)
آره الانم یادش میافتم بازم کیف داره!
گل هارو دیدی؟! :))))))
نظر از: نردبانی تا بهشت [عضو]
آره مفرد جان
الانم خیلی دوست دارم خشک کنم و یه دفتر درست کنم
دختره دیگه :)
بزرگم بشه بازم کارای دخترانه تو روح و روانشه
دنیایی پر از شادی و رنگ صورتی :)
خداحفظت کنه
نظر از: ریاحی [عضو]
سلام :)
هییع :))))
خب ما روحیاتمون خیلی شبیه همه حدیث خانم
متوجه نشدی تا حالا
پاسخ از: ریاحی [عضو]
آره سلیقه دینیمون خیلی ب هم نزدیکه بتوجهی :)
—–
الان جا داره طلبه ها بریزن سرم بگن مگه تو دین سلیقه داریم ! :))))))
پاسخ از: ریاحی [عضو]
چرا نداریم :)
وقتی خدا تو غیر حرام و حلال دستتو باز گذاشته گفته هرجور دوست داری عشقت میکشه عمل کن یه جوری میشه سلیقه دینی دیگه :)
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
سلام علیکم پشتیبان عزیزم
طاعاتتون قبول ان شاءالله
ممنونم از حسن نظر شما
ممنونکُمُ الله :))))
سلاااام مفرد جان :)
اما من صبحی بودن رو دوس داشتم صبح به زور از جات کنده میشدی اما خب کیفش به این بود که ظهر ک خوشحال برمی گشتیم خونه تا شب برنامه واسه بازی داشتیم و حالِ این نوبت ظهری ها رو می گرفتیم و می گفتیم خوش بحال صبحی ها گربه ناهار ظهری ها خخخ
خلاصه اصلا یه جورایی افت کلاس داشت ظهری می شدی :)) من ک ظهری میشدم خیلی وقتا به ناهار مامان نمی رسیدم یعنی آماده نمی شد و دلم کباب می شد و باید یه لقمه چیزی فست فودی می زدیم به بدن :)))
واااای واااای امان از مشقای نانوشته که تا دم ظهر هم کاریش نداشتم و تازه یادم می افتاد که بنویسم و یکی در میون زیر آبش رو می زدم :)))
و علیکم السلام گذر خانم خانما :)
خب پس با این حساب خودت باید یه متن بنویسی تیترشم بزنی صبحی بودن :)))
در مقابله با ما بعدظهری ها :)
نظر از: نردبانی تا بهشت [عضو]
خاطرات بچگی برام زنده شد ممنون عزیزم
عکسی هم که گذاشتی منو برد یه دوران دبیرستان و راهنمای،کلی برگ و گل خشک میکردم میذاشتم توی دفتر
راستی زیارت قبول
الان شبکه ۱ داره صحبت های آقا رو در دیدار با طلاب نشون میده یاد شما افتادم :)
سلام یاس جان
:)
برگ و گل خشک کردن که جزو لاینفک دختر دبیرستانی هاست :)
فرم در حال بارگذاری ...