به نامِ ضدانقلاب، به کامِ ما :)
اندر حکایات سفرهای طلبگی، جانم بگوید عزیزانِ جان را که به همراهی طلابِ گرامی و دوستانِ جان، راهی گشتیم برای رونق دادن به تجمعی در دفاع از بانوئی گرامی که در پُست های قبلی بدان اشاره شد.
راهِ رفت که بماند؛ فقط به عزیزان هشدار دادیم که خوش تیپ کنند و بیاییند؛ چون شب قرار است تصویر ما را در شبکه های ماهواره ای نشان داده، فیلممان را پخش کنند :)))))
اما در راه آمد یا همان بازگشت خودمان، طلاب به ما بند کردند که ای مسئولا! آبی ساندیسی نوشیدنی چیزی ما را به جیب حوزه مهمان بنما!
ما نیز از آن جهت که در حوزه سِمَتی در حدّ نه سر پیاز نه ته پیاز داشتیم خود را به نشنیدن زده گفتیم اع اع! ساندیس چیست؟! ای جماعت بی کلاس! ساندیس برای دهه شصت است نه ما که در یک قدمیِ سال 1400 هستیم! همین کارها را میکنید که به ما می گویند ساندیس خور!
طلابِ همیشه حاضر جواب یکصدا فغان کردند که ای مسئولا! خب ما را رانی میهمان بنما! ما اکنون العطشیم!
ما نیز گفتیم ای طلابِ بی تقوا! رانی اسرائیلیست! هنوز رد شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل از حنجره هایتان خشک نشده که میخواهید آب و شکر اسرائیلی در گلوهایتان بریزید؟!
در آن لحظه بود که جامه دران ندای وااسفاه وااسفاه سر داده و آنها را طوری از خواستشان منصرف نمودم که کسی دیگر جرأت نوشیدنی نکند تا مبادا پرونده ضد انقلابی برایش باز شود!
گرما به حدی بودی که طلاب دوباره دهان گشوده اینبار با آتش زدن به مال خود گفتند: ای مسئولا! لااقل یک گوشه بغلی نگاه دارید ما خودمان بستنی چیزی خریده گلویی تر کنیم!
ما نیز که سِمَت مسئولی خیلی به جانمان نشسته بودی گفتیم: ای داد ای بیداد ای هوار!
ضد انقلاب فکر بد میکند! ممکن است شما را بعد از تجمع بستنی به دست ببیند برایش سوءتفاهمی پیش آید! بعدها در شبکه های ماهواره ای می گویند اینها به وعده و وعید آمده اند تجمع!
این شد که همگی قانع شده، سکوت اختیار کرده و تا آخر سفر نسوان خوبی بوده و قید بستنی و هر چیز مشابه را زدند! :)))
نظر از: سرباز عشق [عضو]
چه زجری کشیدن
خدا اجرشون بده :)
بله
البته بعد امتحانت میبریمشون کیاشهر اونجا از خجالتشون در میاییم :)
نظر از: نردبانی تا بهشت [عضو]
مثل شما قشنگ نمینویسم
اع
اختیار داری استاد :)
نظر از: ساناز سجادی [عضو]
کشتیشون که :\ الان زنده ان؟ حالشون خوبه !؟
بلی :)
الحمدلله هستن
خدا علمای اسلام رو حفظ میکنه
نظر از: نردبانی تا بهشت [عضو]
قشنگ بود یاد یه خاطره تبلیغی از خودم افتادم که به عنوان مربی رفته بودم اگه تونستم مینویسمش
اع خب بنویس بخونیم دیگه :)))
فرم در حال بارگذاری ...