آه ای محراب! صبح نوزدهم رمضان المبارک آبرو خریدی برای آنکه سالهاست آبرو بخشیده است تـو را… خط بطلان کشیدی بر هر چه تهمت بی نمازیِ علـی… + میگفتند علی و محراب؟! علی و مسجد؟! علی و نماز؟! علی مگر نماز میخواند؟! بیشتر »
کلید واژه: "به قلم خودم"
مولا که علی باشد، عبد شدنم آرزوست... قنبر شدنم سراسرِ عُمرْ افتخار...سالهاست اندر خمِ کوچه ی حُُبّ مولا نشسته ام تا خضری از راه رسد و دست اسلامم را در دست ایمان مطلق بگذارد... خروج از کوی و برزن اسلامم آرزوست اگر شاهراه تشیُع مقصد است! آری، پله های اسلا… بیشتر »
حاج خانم که باشی...حاج خانم که باشی خنده ات را زیر گوشه ی چادر پنهان میکنی؛ قهقه که دیگر هیچ...حاج خانم که باشی نیازی به معطر کردن خود بیرونِ منزل نداری! عِطر وقارت حتی در کوچه های بهشتیِ اقاقیا پُر می شود! راه رفتنت تمنا میکند استعاره های تمشی فی الارض… بیشتر »
تـو را فیلسوف، عارف و مفسر شیعی می نامند؛ اما من بزرگی شما را در آن لحظه میبینم که برای حل مسالة، دست به دامان دختر موسی بن جعفر راهی حرم می شوید... صد البته آنکه شاگردیِ معرفت نزد شیخ بهائی ها و میردامادها بکند نامش همچو آنها مانائی خواهد داشت...از ثمر… بیشتر »
نیمه ماه آمدی تا ثابت کنی نیکوتر از هر چه قمری... آری، ماه نیز پیش قدم های شما خمیده است... بزرگزاده باشی و بی بارگاه! للعجبا... اما نه، فقط فرزند ابوتراب می تواند اینچنین خاکی و بی آلایش باشد! اما قسم به سُم اسبانِ سواری که همهمه ی آمدنش جهان را فرا گر… بیشتر »