چند وقت پیش، توفیق حاصل شد سر مزار علمای قم، که در جوار کریمه ی اهل بیت، فاطمه معصومه سلام الله علیها آرمیده ان برم… یک آن با دیدن این تعداد از علمای شیعه، درونم لرزید! با خودم گفتم چه نعمت هایی داریم و راحت از کنارشون میگذریم و به روزمرگی هامون میرسیم... نعمت اسلام، حب امیرالمومنین علی روحی له الفداء… این که محبت اهل بیت علیهم السلام رو در دل داریم! اگه مسلمان نبودیم؟! اگه یه گوشه دنیا تو یه خانواده لائیک به دنیا میومدیم؟! اگه خدای نکرده نطفه ی پاکی نداشتیم؟! اگه العیاذبالله مثل بعضی وهابی ها و تکفیری ها، بُغض اهل بیت، نسل به نسل از اجدادمون تو گوشمون خونده میشد و تو سینه هامون تار مینداخت؟!!! اگه منکر آخرت بودم؟! اگه توحید و معاد رو قبول داشتم؛ اما نبوت نبی آخرالزمان رو رد میکردم؟!… واقعا اگه این “اگرها” واقعیت داشت چه سرنوشتی در انتظارم بود؟! آخرتم، زندگی ابدیم چطور رقم میخورد؟! من که الان شیعه و محب اهل بیت هستم; اما عاقبتم نامعلوم! اما رجائی در دلم هست و امان نامه ی گرانبهایی دارم از جنس حُب اهل بیت… حُب امیر و مولایم علی علیه السلام!
یک لحظه واقعا پاهام سُست شدن و دلم لرزان! چه کردیم که در مسیر اهل بیت قرار گرفتیم؟! چه کردیم که در جامعه ی اسلامی زیست میکنیم؟! ( ماهیّت این سوال ها نه تعریف از خودِ مسلمان است و نه مسلمانیِ خود؛ از نوع استفهام انکاری هم نیست! فقط و فقط سوال هست)
چه باید بکنیم در اِزای این نعمت های معنوی که شایسته اش باشه؟! به یاد دعاکردن های اهل بیت علیهم السلام میافتم که مدام از کم گذاشتن در مقابل عنایت های پروردگار سخن میگفتند…
وقتی این سوالات تلنگری میشن هرچند برای یک لحظه و فطرت آدمی رو بیدار میکنن شاید بیشتر قدر نعمت اسلام رو بدونیم و به عنوان یک مسلمانِ شیعه شایسته تر رفتار کنیم…
+همه اینارو میدونم: بعضی ها مسلمان هستن عمل به اسلام نمیکنن… بعضی ها مسلمان نیستن خوب رفتار میکنن… نکته چیز دیگه ای بود؛ امیدوارم خوب منتقل کرده باشم حسّم رو …