آخر چه شود یارا؟!
راستش را بخواهی بعضی وقت ها گوش ایستادن و شنیدن ناله ی دیگران مذموم نیست… اصلا شاید حلال باشد پس: واسمع !
بشنو… بشنو که کتاب ها از جدایی ها حکایت می کنند !
از کنار در کتابخانه که رد میشوی ندای “أنا الغریب” کتاب های دسته به دسته که با نظم و ترتیب در قفسه ها نشسته اند و از زیادی گرد و خاک دچار آسم و تنگی نفس شده اند جگر مغزتان را آب می کند و به دنبالش سرِ دلتان حسابی سوت می کشد !
کمی بهتر گوش کنی خواهی شنید که “یک صدا” زمزمه می کنند: ” آخر چه شود یارا بر ما نظر اندازی! “… تعدادی هم که تازه به چاپ رسیده اند، تنها وصف آدم های کتابخوان را از قدیمی تر ها شنیده اند!
کتابچه های شعر نیز از این قافله عقب نمی مانند و یکصدا می سرایند: درآ… درآ که به جان آمدم زتنهایی …راستش را بخواهی رفیق جان، آمارمان را حسابی گرفته اند!: “هر ایرانی، روزی ده دقیقه مطالعه!” به عبارتٌ اخری، در کم کتاب خواندن، رتبه داریم؛ آنهم برترش را یادت هست رفیق جان! “من یار مهربانم “!
کتاب دوران ابتدائیمان رامی گویم، کاش فقط برای نمره حفظش نمی کردیم تا امروز تک تک ابیاتش از ذهنمان پر بکشد! کاش با هم دوستِ دوست بودیم… کاش!
اگر دوست داشتنِ خدا برایت مهم است ، بدان که خدا هم آدم های کتاب خوان را دوست دارد که در اولین مکالمه زمینی اش با رسول آسمانی فرمود : إقرا .
پس طفل گریز پای مدرسه ی علمیه : إقرا ! … بخوان … بخوان که کتاب خواندن اثر دارد !
درس بخوان که وقتی بر سر دوراهی علم بهتر است یا ثروت گیر نمودی ، تنها از سر تعارف و کلیشه ای گپ زدن، با اکراه نگویی : علم !
کلام آخر اینکه:
غلام همّت تمام کتابخوانهایم! چه آنها که حتّی از پاورقی های کتاب درسی- محض از کف دادن ذرّه و مثقال نمره ای- هم نمی گذرند و چه آنها که حتّی شب امتحان می روند پای حلیه المتقین علامه و دلشان در قمر در عقرب شب امتحان، به یک صفحه معراج ملا احمد رضا نمی شود و چند جرعه ای “ذی طلبگی” مرحوم مجتهدی، خود را میهمان می کنند… خوشا به سعادت آنانی که در وادی خواندن و عمل غوطه ورند… خوشا به سعادتشان… .
موضوع: "بدون موضوع"
شاید این انار به تنهایی خو کرده باشد
و همدمی چون ماه بدارد…و دردهای خونین دل خود را با آسمان بگوید… و گه گاهی لبخندی بزند و دانه های سرخ فامش را به نمایش بگذارد
اما هیچ ستاره ای در دامان پهن شب، قمری در آسمان و سنگ صبوری در زمین، جای یک فرزند زمینی هرچند بی وفا را برای پدرها و مادرها نخواهد گرفت…
یک جرعه آرامش باشیم برایشان…
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم):
بر شما باد میوه در هنگام روی کردنش؛ چرا که در این هنگام، مایه ی سلامت تن و از میان رفتن اندوه است. نیز آن را در هنگام پشت کردن وا گذارید که در این هنگام، دردی برای تن است.
(بحار الأنوار، ج62،ص296
+ یکی از سنت های غلط یلدا، خوردن هندوانه هست؛ چون میوه غیرفصل هست؛ بجاش کدو حلوایی بخورین!
+ ما که خودمون پابند یلدا نیستیم؛ اما این سفره رو خونه مادرم برای خوشحالیش چیدم.
در مورد یلدا هم اقوال زیاده… بزرگانی مثل آیت الله جاودان فرمودن این جشن ها به بعضی آئین های باستانی شرک آلود برمیگرده! از طرفی علامه بزرگواری مثل آیت الله جوادی آملی فرمودن از سنت های شب یلدا، شب نشینی ، دید و بازدید و صله رحم هست.
چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسائل علمی و تاریخی، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفأّل به اشعار حافظ و… سنت دیگر آن است.
مناسب است مؤمنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان در جهت رشد و کمال علمی و معنوی آشنا شوند.
یادم هست چندسال پیش عید نوروز مصادف شده بود با ایام فاطمیه؛ به احترام ایام شهادت خانم قائل به پهن کردن سفره هفت سین نوروز نبودم! با چندتا از دوستانم صحبت سر این مساله بود! هرکسی نظری داشت؛ یکی از دوستان طلبه باصفای مجلس نظر جالبی داشت؛ گفت من امسال هفت سینم رو با رعایت ایام سوگواری اینطوری چیدم: هفت تا از اسماء مبارک خانم رو که با سین و…شروع میشد رو کاغذ نوشتم؛ هر میهمانی میومد خونمون درباره این اسامی مبارک با هم صحبت میکردیم…
ایده اش برام جالب بود؛ به قول اون جمله معروف به نوعی از تهدیدها فرصت میساخت!
و یا استاد عزیزی که پیام تبریک عیدش در ایام فاطمیه اینطور بود: آرام میگویم سال نو مبارک! بچه ها، حال “مادر” خوب نیست!
کتاب نامه های بلوغ استاد صفایی حائری
بسیار زیبا و کاربردی
دوستانی که در مدارس تبلیغ میکنن حتما این کتاب استاد مرحوم رو بخونن
از کنار در کلاسِ … رد میشوم ، صدای یکی از طلبه ها که با دهان پُر در حال حرف زدن است و با یکی دو خنده دیگر نائل می شود به خفه شدن ، سرم را مجبور به ورود بدون اجازه می کند ! ؛ حلقه ی طلبگی شان آدم را به یاد کهکشان راه شیری می اندازد ، همه چیز معلَّق بین هوا و زمین … هر چه اراده کنی داخل حلقه پیدا میشود إلّا حواس جمع برای مباحثه ! : کتاب باز و نیمه باز … پنیر به علاوه ی خرده هایش روی زمین … شام شب قبل البته در لباس ساندویچ ! … همراه همیشگی موبایل ! … بچه ای که سرش داخل کیف مادرش است و محتویات کیف در آغوش فرش ! .یکی در حال نقد فیلم “مختار” است … دیگری رویای صادقه ی دم سحرش را تعریف می کند و دنبال مُعبِّر است … و هَلُّمَ جَرا . چشمم به جمال دیگری روشن می شود ؛ معلوم است بین حلال و حرام مرز کشی سختی کرده و صدای استاد که “حرامه کسی بدون مباحثه سر کلاس حاضر بشه ” آویزه ی گوشش ! ؛ طلبه ی خدا سخت در حال مباحثه با رفیقش ” کتاب ” است !. هفته های وسط ترم : ( ساعت : 8صبح )
"جان من ، الان استاد میاد … آبروم میره … درس نخوندم … بیا یه کم مباحثه کنیم …(تو خود بخوان از این مجمل حدیث مفصل را !) هفته های آخر ترم : ( معروف به اوقات چه کنم ! )
( ساعت : 9 صبح ) ” هر کی می خواد حرف بزنه لطفاً بره بیرون ، الان زنگ مباحثه ست ، اصلاً حرفِ غیر درسی حرامه ، کتابا باز : مباحثه .
” (ساعت : 9:35) “من نمیخواستم برم ، به آقام گفتم امتحان دارم ، اصرار کرد نخواستم دلشو بشکونم … ولی خدایی هوایِ ییلاق خیلی خوب بودا …” .
تمام این درخشش ها که نقل شد مختص یک مدرسه نیست ( خبر از جاهای دیگر نیز کما بیش در آستین نقدمان موجود است ! ) ، به قول شیخ باقر ایروانی ” بناءً علی عدم اختصاصه ” .نمیدانم راهی کدام دیاریم … شاید با این درس خواندن های ” یک بار مصرف ” فقط راهی مدرک آباد باشیم ! ؛ به یاد جمله ی حضرت امام (رحمة الله علیه) می افتم که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم رؤیا به ایشان فرمودند : ” خدا را به حقّ طلاب علوم دینی ما قسم دهید و حاجات خود را بخواهید ” . به خود و اطراف که خوب نگاه میکنم دلم به شک میشود که در دایره ی قداستِ طلاب علوم دینی نام ما نیز سند خورده است یا خیر؟! .