“هزار” دانه یاقوت! در بهای تو “صد” کم است!
و حتی یاقوت نامیدن دانه هایت، لطافت را از آن خواهد ربود، و یا حتی خواهد زدود…
قدر تو را باران می داند؛ قطراتش!
خودم دیده ام… خودم دیده ام خنده ات را، قهقه هایت را… وقتی بر تو می بارند!
و شاید دردآور است؛ از سَرِ درد است! لبخندت را می گویم! همانی را که دیگران نشانه ی بلوغ و رسیدنت می دانند!
نمی دانم! فقط، شاید…
سخت است رسیده باشی و بر شاخه بمانی! دستی عقیق سوار سوایت نکند! از شاخه های خشک جدایت نکند! سخت است… به راستی آیا ذائقه ها دیگر طعم پاکی انار را زِ یاد برده اند؟!…
اما نه… هنوز هستند مؤمنین للمؤمنات!
آیه هایش معتبر معتبرند! قسم به صدق الله انتهایش، که رحمن و رحیم بسم الله ابتدایش قلب را قُرص میکند! توکلت علی الله، عفتت را محکمتر بباف پروانه ی عفیف!
تقدیم به تمام دخترانِ ناردانه ی پاکدامنِ میهنم…