مفرد مذکر حاضر!

مأمون مادر! حضرت حاضر!
اینکه چرا الگوی خود را دختر رسول خدا خواندی شاید این روزها جواب گوی سؤالمان باشد …
روزهایی که رد پای همسر علی (علیه السلام)بر در خانه انصار و مهاجر بر زمین مانده ، همچو کلام و درخواستش مِن بابت ولایت مولای جوان غدیر ! 
این روزها لباس هردویتان خاکیست ! … چادر مادر را که به خاک کشیدند … ردای امامت شما هم سال هاست گردو غبار گوشه نشینی و سردار بی سپاهی بر رویش دامن گسترانده .
فاطمه (سلام الله علیها) از پشت پرده ، در مسجد رسول خدا از غصب منبر امامت شکوه کرد و شما از پشت پرده غیبت به انتظار مانده ای امام عصر …
ایّام ، ایّام امامت شماست … روزهایی که اگر زهرا(سلام الله علیها) بود ، برایتان مادری می کرد… در به درِ تک تکِ مردم دنیا را می کوبید و به دنبال سیصد و سیزده یارِ مرد که چراغ سر درِشان با نور ذکر” یا خیر حبیبٍ و محبوب” روشن است می گشت .
شاید از قوم بنی اسراییل برایمان می گفت ؛ چهل روز ندبه و صدو هفتاد سال زودتر رسیدن فرج موسی !… شاید تجویدِ صحیحِ آیه به آیه ی انتظار را برایمان باز می گفت و اینکه صحیح نیست بر روی کلمات دعای فرج هیچ وقفی صورت بگیرد ؛ نه قَلی … نه صلی و نه … اینکه مبدأ حکم ظهور منفعت شدیده نیست ! که آمدن حضرت حُجّت برخواسته از مصلحت شدیده است … و چه شوری دارد پای درس معرفت زهرا(سلام الله علیها) نشستن … نشستنی که انتهایش به خواب رفتن نباشد ! 
حرف دل بزرگان دینمان این است مولا : می گویند قریب است که باد حقیقت وزیدن گیرد و کلاه دروغین تمدن زمینی را برای همیشه بر باد دهد ؛ به واقع آری ؟! یعنی می شود ببینیم آن روزی را که در روزنامه صبح شنبه - فردای آمدنت - بنویسند ؛ مفرد مذکر حاضر ! … چشمان یعقوب بینا شد … نماز جمعه ی واجب … مستقبلِ “می آید” ماضی گشت ! … کشتی مهدی به جودی نشست … آخر از تو چه می شود گفت نگاربهشتی ؟! هر سوره از هستی تو یک بسم الله می طلبد ، حتی فصل توبه و استغفار شبانه ات ! باید مدد گرفت تا از تو نگاشت … مفرد مذکر حاضر!