تقدیم به ساحت مقدس آقا حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف، صاحب عزا…
رحلت خانم حضرت سُکینه سلام الله علیها تسلیت…
تقدیم به ساحت مقدس آقا حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف، صاحب عزا…
رحلت خانم حضرت سُکینه سلام الله علیها تسلیت…
” هی الاوّل : رفقا امروز چی میل دارن براشون بار بذارم ته بگیره ؟!
هی الثّانی : جان من خِلالیش نکن ، نگینی ریزش کن متنوع بشه! دیروز خلالی خوردیم … دست خانم مرغه هم درد نکنه ولی امروز تخم مرغو فاکتور بگیر… یاد نطفه نپخته دیروز می افتم حالم بد میشه !
هی الثالث : ایشششششش … “.
قصه پر غصه ” امروز نوبت آشپزی کیه ؟ ” سریال دنباله داری است که نسل به نسل بین جویندگان علم ، پخش شده و همچنان ادامه دارد ! البته متاسفانه آن دسته ازطلاب و دانشجویان بیچاره ای که خود مجبورند وعده های غذاییشان را بار بگذارند، به دلیل کمبود وقت و امتحان و پاره ای هم نداشتن حوصله، سراغ غذاهایی می روند که در وحله اول سریع آماده شود و ثانیاً در هزینه هم پا درازتر از گلیمِ جیب نشود ! اما آمار نشان داده، بین نامطلوبی مواد غذایی مصرفی و بیماری هایی که سال های سال ساکن ساختمان بدن می شود رابطه مستقیمی برقرار است .
خوابگاه هایی هم که سرویس غذا بر عهده خودشان است دیگر هیچ - نورٌ علی نور - آنقدر کیفیت ، پایین و نامطلوب است که بندگان خدا بر سر دو راهی بد و بدتر ایستاده لاجرم مجبورند بد را انتخاب می کنند !
به هر حال مسؤلین عزیز ، اگر گذر چشم مبارک و گوش گرانقدرشان به درد دل این عبد مسکینِ مستکینِ . حقیرِ … افتاد ، کمی قلب مبارکترشان بزند تا بلکه ان شاءالله انقلابی در تغذیه خوابگاه ها صورت بگیرد ! جای دوری نمی رود، باور کنید !
الغرض، سنگ خود را به سینه نمی زنیم؛ هرچه گفتیم از سر سوختن سرِ دل است؛ و الّا جای دوستان خالی، ما که تا دیروز سر سفره گلدار و مفت خانه پدری می نشستیم و زحمتمان تنها در خوردن خلاصه می شد! امروزه هم دیگ و قابلمه و یخچال خانه در اختیار خودمان است!
سر آخر اگر هم نتوانستند برای کسانیکه - خوب یا بد – در هر صورت عنوان سربازی حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به دوش می کشند سنگی جا
به جا کنند، یک کلام کاری کنند، قول دهند برای همدردی هم که شده هر وقت – به قول بچه غیرتی هایِ مذهبی – “منزل “برایشان سیبِ زمینی سرخ کرد ، به یاد آنها افتاده و به ” منزل ” بگویند : دفعه بعد نگینی ریزش کن متنوع بشه !
باشد که به لطف خدا و همت مسؤلین - که منتظر همّت مردانه شان هستیم - سفره هایتان پر نور باد ان شاءالله
قابل توجه بزرگوارانی که سنگ امام خمینی رحمة الله علیه رو به سینه میزنند و در مقابل، پشت پا به آقای خامنه ای رهبر عزیز!
رهبر امروز، مورد تایید رهبر دیروزهامون بودند.
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای…
دختر کوچولو گریه کنان در رو باز کرد و مستقیم رفت به اتاقش! پدر هم به دنبال او وارد خانه شد.
“چیشده آقا! چرا زهرا داشت گریه می کرد؟! حتّی نموند ازش بپرسم چه اتفاقی افتاده!”
“چیزی نیست… مثل اینکه هم کلاسیهاش به خاطر حجابش دستش انداخته بودن و مسخرش کرده بودن!”
[زن و شوهر، مبلّغ بودند و چند روزی می شد وارد شهر کلن آلمان شده بودن!]
مادر زهرا کوچولو، نیمه های شب از خواب بلند میشه… بدون صدا وضو میگیره و بعد چند رکعت نماز، متوسّل میشه به اوّل بانوی بهشتی؛ فاطمه زهرا (سلام الله علیها)!
“خانم! شما یه راه حلّ جلو پام بذارید! ما به خاطر پسر غریبت، مهدی (عج) اومدیم اینجا! برا تلبیغ دین پدر مظلومتون! خانم شما کمکمون کنید… دخترم میگه دیگه مدرسه نمیرم! خودتون یه راه حل جلو پام بذارید! مادر… المستغاثه بکِ یا زهرا…
“دخترم! زهرا جونم! پاشو مامانم! صبح شده! مدرست دیر میشه خانمم!”
“مامان!… نمیرم… من دیگه اونجا نمیرم!”
“شما امروز رو برو… به همکلاسیات بگو این یکشنبه که رفتن کلیسا به مجسمه قدیسه مریم نگاه کنن! بهشون بگو ببینید ظاهر کدوم یکی از ماها بیشتر شبیه مریم مقدسه! من با روسریم یا شماها با موهای طلائیتون؟!”
کرامت فاطمه بنت محمّد (ص)، کار خودشو کرده بود! به برکت الهام حضرت به مادر زهرا در دادن جواب، چند نفر از همکلاسیهای ارتدکس زهرا بعد از یکشنبه با حجاب به مدرسه اومده بودن!
المستغاثه بکِ یا زهرا (سلام الله علیها)…
یا اباصالح! مولاجان!
صدقه اول ماهت را دور سر مادرت، زهرای اطهر بگردان و به شیعیانت مرحمت فرما که محتاجترینند…
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ
ﻋﺰﻳﺰﺍ ! ﺍﺯ ﺳﺨﺘﻲ [ ﻗﺤﻄﻲ ﻭ ﺧﺸﻜﺴﺎﻟﻲ ] ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎ ﮔﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﺭﺳﻴﺪﻩ… ﻣﺎﻝ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﭘﺲ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﺨﺶ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ … یوسف(٨٨)