عبای امامت...
عبای امامت …
رسم بود در قدیم الایّام - همان زمانی که شیعیان امام عصرشان را به چشم سر می دیدند - اعتقاد خود را به ایشان عرضه می داشتند و خَلفشان از ناخلف شناخته می شد .
امروز من آمده ام مولا با عقایدی که باخبرم از ناخالصی اش ، اما از آن طرف بی خبری ام از سوتِ تکه های خالصش ! .
شهادت من به امیرالمؤمنینی ات نه از خون رگ به رگ اجداد شیعه ام باشد ، نه … که از صداقت نبوی پی بردم به ولایت علوی ، چرا که محمد(صلی الله علیه وآله)در غدیر هم امین بود ، همچو قبل از رسالتش … .
خوانده ام بر سر قطرات وضوی دستی که دست امامتت را به اوج کشاند نزاع می کردند ، امّا اینک نوادگانشان نه تنها تواتر غدیر برایشان به منزله واحد است ، که در سر ، سودای خرابی گنبد و بارگاه دارند و شین شیعه را به شرک تفسیر می کنند … آری ، آل شیطان در هر زمانه ای با یک نام ظهور می کند ؛ بنی امیّه ، عبّاس ، سعود که لعنهم الله علیهم اجمعین .
امیر والای مؤمنین ، ” علی جان ، باب مدینه علم نبّی ” ، نمی دانم برای چه دروازه اصلی شهر را بستند و سه در فرعی برایش گشودند … نمی دانم ، شاید علتش همان باشد که حضرتش فرمود : إنّ الانسان لفی خسر … اولئک لا یعلمون … لا یعقلون … .
بیگانه آیات ولایت و تبلیغ و اولی الامر را رها کنیم که خود رها شده است ! ؛ چه می داند رابطه اکمال دین و ولایت شما را … دعوا بر سر تشیع است و چگونه علی داریمان ؛ از خود ابتدا کنم که به عدل نزدیکتر است ؛ آری … امام جماعت شیعیانِ ازل ، کاش کارمان تا ابد من کنت مولا فعلیٌ مولا باشد .
و امّا بعد … ببین … ببین که دیوار باور هایم نم آلود و پُر ترک است ، لوح قلبم سپیدی کودکی را ز کف داده ، تخته سیاهی گشته پر از غلط های بی شمار ؛ قلم های مشق بندگی ام ، نوک شکسته است و بی صیقل ! ؛ شاید هم بشود گفت که کتاب انسانیتم از شیرازه پاره و درهم گشته … کاش سال ها پیش ، از کبرایِ دوران دبستان و تصمیمش درس گرفته بودم و امروز بیشتر هوای کتاب زندگی ام - قرآن - را داشتم ،… کاش تنها احترام ها در رسیدن به آیات عزائم نباشد و رُکّع و سجودی ابدی در برابر امر و نهی حضرتش در میان باشد … می دانم که اگر قلب بخواهد جای خدا باشد پس باالتبع باید عرشش کرد … با عمل صالح فرشش کرد … تا که در نهایت محفلی شود در خور یار … امّا می دانی که بین یا ایهاالذین آمنو و عملو الصالحاتم ، فاصله از أرض تا سماء است … از ” ما تشتهی ” و مزد خواهی فی الفورم در دنیا که زاییده مثقال و ذره ای خیر است شرمگینم ؛ هنوز عرق کار خیر خشک نشده چشمم به جیب و دست آسمان است ؛ از معرفت مُهر سجاده خجلم ، که روسیاه سجده کثیر است ! .
مولا این است وضع بندگی ام ، روح در چار ستون جسم مستأجر است نه صاحبخانه ! دیدید که درِ چشم و گوش و قلب در گناه ، کم کنارش حک می شود ” بسته است ! ” دیدید وضع بی خدائیم را .
مولا ، کجاست آن دست مؤمنی که از زیر عبای امامت بیرون بیاید و کلام قدیم خدا را از زیر گرد و غبار طاقچه ها برهاند … ما تشنه تفسیر علویِ قرآن ناطقیم ! .
.
فرزند حیدر ، بیا که تنور آمدنت در حال جوشش است ؛ ناخدای کشتی جهان ، سرنشینان دنیا به تنگ آمده ظلمند ؛ ثقیفه نشینان منتظرند ، باید وعده وعید به دستشان رسد … بیا که ناله زهرا(سلام الله علیها )هنوز پشت در است … بیا که سبّ علی(علیه السلام) در خفا و جلّی بر منبر است … بیا که چند روز دیگر حسین(علیه السلام) مهمان کربلاست … بیا که پرچم سرخش چشم به راه سبز شدن است … بیا که تویی و احکام تعطیل گشته صُحف … بیا که تویی و یک دنیا جاهلیت … بیا که مائیم و گناهانِ ” بما کسبت ایدیهم ” … بیا که چون گذشته در آسیاب ها ، گندمی برای یتیمان آرد نمی شود … بیا هرچند آنچنان که در شأن امامت توست نخواندیمت … اما بیا … بیا و دست مجروحِ سید ما را ببر تا اوج ، بگذار تا همه بدانند کسی که شما مولای او هستی ، در غیبت ، سید علی رهبر برحق او بوده ! … بیا که منکر ولایت به فکر اعاده اعمال بر بادش باشد ! … بیا که خود را به ستون توبه بسته ایم مولا … هجرت کن تا دنیایمان مدینه المهدی شود … مولا بیا … .
نظر از: حسینی [بازدید کننده]
جانم به فدای امام غریبم
نظر از: ساناز سجادی [عضو]
سلام بر عبای ولایتش…
سلام بر مهدی، امام خوبان
نظر از: سیده [بازدید کننده]
سلام
جالب بود
غربت امام آخرالزمان
سلام و رحمت خدا
الحمدلله
سپاس از حصورت
فرم در حال بارگذاری ...