یه لُرِ بامرام!
یه بار یه لُره، جوان، خوشتیپ، بامرام، ولایی، خانواده دار، خانواده دوست… همه چیزایی رو که خدا بهش داده بود تو اوج جوانی هدیه کرد داد به خود خدا… حتی بزرگ شدن بچه های سه چهارساله اش رو درک نکرد؛ ده سال فقط نفس کشید! زندگی نکرد… روی تخت… درازکِش… گلوله خورد لب مرز؛ درست وسط پیشونیش! لباس نظامی تنش بود؛ در حین حفاظت از وطنش جان باز شد…
تا
ما
زندگی
کنیم!
راحت زندگی کنیم…
روحش شاد؛ یادش گرامی! شهید سیدنورخدا موسوی
نظر از: برو بابا [بازدید کننده]
لحظه عطسه کردنشو دیدی؟
خیلی ناراحت کننده بود
مادرم خیلی گریه کرد
سلام
بله همسرم بهم نشون داد کلیپش رو
خیلی متاثر کننده بود
نظر از: سیده [بازدید کننده]
آخ مادر بمیره براش
دو تا فرزند داشت
خدا بیامرزدشون
بله
بزرگ شدن بچه هاش رو ندید
چه برسه به دامادشدن و عروس شدن نور دیده هاش رو
نظر از: ساناز سجادی [عضو]
سلام
ایران اسلامی رو خون این جوانها سبز نگه داشته
روحشان شاد
روحشون شاد
یادشون گرامی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نظر از: حسینی [بازدید کننده]
سلام علیکم
خدا روحش رو شاد کنه
خیلی غم انگیز بود
سلام و رحمت خدا
بله خیلی متاثر شدیم
نظر از: ریاحی [عضو]
سلام
خدا ب خانواده اش صبر بده
صبر جزیل
فرم در حال بارگذاری ...