شـقایق، تـو کیستـی؟! تـو کیستـی که شرط حیات را سهرابِ شعرها، استادِ بی وزنیِ واژه ها در بودِ تو خلاصه کرده است؟! آیا باید تـو را از قدیسین دانست؟! نکند از اهالیِ ” دعایِ نیمه شب و ذکرِ سحری ” هسـتی! ما را بگو بر کدام سجاده زانوی سجده بر… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1398, 31"
کودک که بودم خـبر از کجائی ات گرفتم؟! گفتند دیده نمی شوی… بزرگـ شدم، گفتند در دیده نمـی گنجی… رسیدم بجائی که فهمـیدم بزرگ نیستم؛ اما بزرگانی در عالم وجود دارند! شنیبدم از ایشان که با دیده ی دل می توان تـو را دید! و من امروز، شاید در نیمه… بیشتر »
گُنجشکَکْ تازه پر درآورده… چند متری را با پَر می پرد و مابقی را روی زمین گَـز می کند! مثل نوجوانی که تازه به سن بلوغ رسیده و کُرکُ و پَری درآورده افتان و خیزان مسیر زندگی را طـی میکند! در گوشه ای پناه گرفته! مادرش و یا پدرش - نمیدانم کدامیک-… بیشتر »