تـو را فیلسوف، عارف و مفسر شیعی می نامند؛ اما من بزرگی شما را در آن لحظه میبینم که برای حل مسالة، دست به دامان دختر موسی بن جعفر راهی حرم می شوید... صد البته آنکه شاگردیِ معرفت نزد شیخ بهائی ها و میردامادها بکند نامش همچو آنها مانائی خواهد داشت...از ثمر… بیشتر »
آرشیو برای: "اردیبهشت 1398"
نیمه ماه آمدی تا ثابت کنی نیکوتر از هر چه قمری... آری، ماه نیز پیش قدم های شما خمیده است... بزرگزاده باشی و بی بارگاه! للعجبا... اما نه، فقط فرزند ابوتراب می تواند اینچنین خاکی و بی آلایش باشد! اما قسم به سُم اسبانِ سواری که همهمه ی آمدنش جهان را فرا گر… بیشتر »
عاشقانه های نبی و بانو!بانو! عاشقانه هایت را در برابر نبی که می خوانم، سراسرْ خواستن های عالَم برایم هوس را می نماید... آنگاه که محو فرستاده ی خدا شدی و خوشبختی را در همسری محمد صلی الله علیه و آله تعریف کردی و آن را مایه ی افتخار دانستی، چقدر بزرگ زاده… بیشتر »
من در محاسبات نهایی، زن را قوی تر از مرد می دانم. اعتقادم این است که مرد هارت و هورتش زیاد است؛ اما آنکه بالاخره در یک مقابله، اگر این مقابله طول بکشد، پیروز خواهد شد زن است! یعنی زن بالاخره با روش ها و وسایلی که خدای متعال در اختیار و طبیعت او گذاشته،… بیشتر »
عِطر بهارنارنجِ حیاط! عِطر رمضان المبارکی که هر سال تکرار می شود… حالِ سماع گونه ی روزه دار… در لابلای این همه ” اللهمِ ” ادعیه، عبدی می شوی سردگم که تازه جرعه جرعه در حال یافتن خود است… صوت آهنگین دعای افطار و اذن گشودن و… بیشتر »
بعدظهری بودن!بعدظهری بودن یعنی آخر کِیفِ دنیا... اینکه کُلی وقت داشتی برای کارهای دخترانه...کیسه فریزری را که قرار بود دور لقمه زنگ تفریحت بشود را برداری و بروی باغ پشت خانه و با دخترک همسایه ساعت ها وقت بگذاری برای پُر کردن آن با گُل های ریز آبی و صورت… بیشتر »
وقتی دور می شوی تازه ارزش در کنار بودن نزدیکترین ها و در عین حال عزیرترین ها برایت رو می شود! با خودم بودم! قدم میزدم و با ذهنم نجوا میکردم: یادت هست! دو روز مانده به سال تحویل ساکت را جمع میکردی… میگفتی سال تحویل دلم دور بودن میخواهد؛ دور باشم… بیشتر »
استاد، استاد که باشد سبزت می کند! جوانه میزنی در جوانی؛ حتی اگر شیار دیواری سرد مأوایت باشد… در سخت ترین شرایط زندگانی هم باشی، دستی باشد بلندت کند بلند می شوی… و می ایستدی، در برابر باد و هرچه تندباد! + روزتان مبارک ای هادیان عُمْر!… بیشتر »
بِکُش! نفرت از لباس قدیسین فعل اشقیا بوده و هست و خواهد بود… در طول تاریخ همواره نیت رذالت ها بر پایه ریشه کن کردندمظلومیت ها بوده! اما حاشا و کلا که خواست خداوند بر نافرجامی ظلم بوده و ریشه کن شدن ظالم! ظالم گفت که مزدوری از نظام را کشتم! غلط… بیشتر »
قاصدک هان چه خبر آوردی؟! از کجا وز که خبر آوردی؟! + نکند از سمت بزرگزاده ای اصیل خبر آوردی که مُسلم وار، قاصد را در حبس کشیده است زمانه! نکند خبر از غیبت و غربت داری؟! در ماه شعبان که در بندت کرده؟! آخر، شعبان اُردیبهشت ماست! ماه شور است! ماه شعف!… بیشتر »
اردی بهشت! خریدارانت زیادند و واژگان در وصف جمالت کم! چه بسیار صله زربافت ابریشم پود که توان رقابت با رگبرگ های گل های زاده ی رحم تو را ندارند! چه بسیار کنیزان و غلامان خوشرو که برای عرض مبارک بودن به محضرت بی اصل و نسب باشند! حوریان نیز شاید خواستار… بیشتر »
باور کـن دلـم زنگ زده اسـت…زنگی کهنه… کِدر است؛ کدورتی عمیق… اما پای تو که در میان می آید از دل خروارها ناباوری و ناباروریِ روح، جوانه های ایمان سر می زند! همین که خدایم باشی کافیست امیدوارت باشم… امید به وعده های صِدقت…… بیشتر »