از جوانی تا پـیری چقدر خدا را می توان حـس کرد در لابلای زندگی مردانِ خـدا! جوانی ام را که مطابقت می دهم با خاطرات رجالِ دین، زوال را در افق و انتهایش میبینم! ما چه کردیم که به واقع هیچ نکردیم؛ هر چه کردیم سرباریِ مان قوی تر گشت! به واقع میان طلبگی ها تف… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1398, 17"
سرگذشت پُر بارش را که میخوانی خجل می شوی… از این همه گذشت! از نان شبت هم بگذری برای اعتلای فرهنگ و تمدن و علم مردمانت! و حفظ آموزه های مکتوبِ دینت! روزه ی استیجاری بگیری تا بتوانی مالک چند جلد کتاب شوی! نه مالک دنیایی! که به ارث بگذاری برای… بیشتر »
برکـت چیزی است که فراوان یافـت می شود در لابلای خط و چین دستان مـادرها… به خاک هم جان می دهد! می رویاند و سبـز می کند! دستانِ مـادر می رویاند! آنچنان که تـو را رشـد داد، جان گرفتی، سبز شـدی… مـادر، صغیر را کبیر می کند، خود فرسوده می شود و پا… بیشتر »