بعد از حسین بن علی روحی له الفداء، جنگ هایشان نرم گشت… خون ثارالله در رگ ارواح خفته ی مردم شریان یافته بود…
شاعر، تاریخ اسلام خوان بود که گفت: این حسین کیست که عالم همـه دیوانه ی اوست… کلامش دقیق است و ابیاتش وثاقت روایات را دارد…
زهرِ خاموش را جایگزین شمشیر پرهیاهیو کردند؛ اهل بیت عصمت و طهارت را مظلومانه با زهر مسموم می کردند و با وقاحت تمام، پس از شهادت، بدن مبارک را نشان مردم می دادند تا بگویند ما دستمان به خون فرزندان پیامبر آغشته نیست!
برای از بین بردن جایگاه امامت در بین مردم، مجلس شراب میگرفتند و ایشان را به اجبار دعوت میکردند. برای زائل کردن مقام معنوی حضرات، رقاصه و بدکاره در زندان می گماردند. برای زیر سوال بردن مقام علمیِ فرزندان آل الله، محفل پرسش و پاسخ علمی راه می انداختند! هر چه خباثت در چنته شان بود به رو می کردند؛ اما خدا زیر و رویشان می کرد! آخر نیرنگ ها ختم به خیری از آیات قرآن میگشت: و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین…
گماشته هایی داشتند از جنس باعیارترین جاهلان و حرمت شکنان! بازگو کردن جسارت هاشان العیاذبالله میطلبد!
الف نام مبارک حضرت باقر علیه السلام را در کنار حرمتشان می شکستند و اینگونه خطابشان می کردند که : أنت …
ألا لعنت الله علی القوم الظالمین…
به امام صادق علیه السلام که می رسیدند، به مقدس ترین شارع عصرشان، یهودی وار ایرادات بنی اسرائیلی میگرفتند!:
پسر رسول خدا! در فلان مساله اسراف میکنید!
فرزند رسول خدا! چرا نشسته ای برای نجات اسلام قیام نمیکنی!
پسر رسول خدا! چرا لباس زیبا و لطیف بر تن کرده ای! اجداد شما چنین بودند و چنان!
فرزند رسول خدا…
و این جسارت ها نسبت به مقام ملکوتی مردان خدا از پیامبران گذشته بوده تا امامان! و البته که حضرت ختمی مرتبت فرمود : «ما أوذی نبیٌّ مثلَما أوذیتُ.»
اما چرخه ی ظالم و ظلمش، مظلوم و ستمدیده گی، همچنان پابرجاسـت! و در این بین، آنان که بر منصب سکوت خوش نشسته اند نیز همچنان جایگاه ویژه خود را پابرجا نگاه داشته اند!
اگر امام محمدباقر علیه السلام، در خردسالی کربلا به چشم دید و پدر و امامش را در مقابلش فجیعانه شهید کردند، تنها نه از سر خباثت خبیثان بود؛ سکوت و بیطرفیِ سجاده نشینان و تسبیح به دستان زمان نیز در بریده شدن سر مبارک امام زمانشان تاثیر مستقیم داشت!
تاریخ تکرار می شود!
و امروز نیز اگر ظلمی به علما و منسوبین دین می شود - از شیخ زکزاکی ها گرفته تا یک طلبه و روحانی ساده در کنج مسجدی - و جسارت هایی بی پاسخ می ماند؛ قطعا و یقینا بدانیم که یک عده ظاهرالصلاح و مقدس نمایان، یا در خانه خفته اند و یا در پای سجاده مشغول نیایشند و گوش هایشان با پرده های غفلت کر گشته!!! همچنان که امیرالمومنین در خانه نشسته بود و مساجد مدینه، به امامت امویان مملو از نمازگزار! چرا که سیاست خنثی بودن و کاری به کار ظالم نداشتن، در ظاهر دنیایشان را تکانی نمیداد، حساب و کتاب آخرت هم که فعل الحال نسیه است!
در هر دوره ای، عده ای از همین افراد، با متهم کردن و نسبت دادن تندروی و یا در پاره ای موارد کندروی به اهل بیت عصمت علیهم السلام، کم کاری های خود را توجیه نموده و به نحواحسن، نَفْس لوامه را سرکوب کرده تا از عذاب وجدانِ شانه هایی که خالی کرده اند رهایی یابند!
حکام دیروز و مسئولین امروز نیز با جملات گهرباری چون : « هر صحبتی و کلامی تاوانی دارد! آنچه دیگران را ناخوش است نباید به زبان برانی؛ ولو حرف حق باشد و حقیقتی از دین!» خود را خلاص نموده و رفع تکلیف می شوند!
اما سرآخر، سوزِ نِشترهای اغیار را مرهم است این بند از آیات الهی:
قال تعالى فی کتابه الکریم: (إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ) [الحجر: 95]
پی نوشت:
اگر مردم و در رأس آنها خواص سکوت نمی کردند و از حزب خدا حمایت و پیروی می کردند، تاریخ شاهد غربت، خانه نشینی، آزار و اذیت، و شهادت اهل بیت علیهم السلام نبود.
شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت…