فَقَطَّعوا…
عکس از خودم هست.
فَقَطَّعوا…
عکس از خودم هست.
امیرالمومنین، علی جان! روحی لک الفداء… هنگامی که دختر یزدگرد سوم را عزت بخشیدی؛ لباس اسارت و کنیزی را از او زدودی، تاج شاهزادگی واقعی را با عقد بسته کردن او با حُسینت، بر سرش نهادی؛ شاید با علم لدنی ات، پیش تر، اسارت زینب را دیده بودی… اسارتی که سراسر با جسارت به خاندان پاک و طاهرت بود… بی حرمتیِ حرامیان به خاندانی که احترام، اجر نبوت و رسالت جد بزرگوارشان، پیامبر خدا بود…
شاید خواستی مُروت برخورد با اسیران و کنیزان را به اطرافیانت بیاموزی! همانها که میخواستند شهربانو را وقتی بین اسیران جنگی بود تحقیر کنند… شاید قصد کردی احترام به بزرگ زادگان را به نااهلان بیاموزی؛ اینکه بزرگزاده، بزرگزاده است! هرچند که روزی به اسارت برده شود! حقا که آقایی و سَیّد خطاب کردن، شایسته شما و پسرانتان است! نه آنان که رحمی نکردند:
به زنان
کودکان
حتی سه ساله ها
حتی شیرخواره ها…
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺸﺖ! شعراء(٢٢٧)
پُر کن دوباره کیل مرا، أیهاالعزیز!
دست من و نگاه شما، أیهاالعزیز!
شاعر: مریم سقلاطونی
پی نوشت:
آجرک الله یا صاحب الزمان!
دستمان بگیر که ظهورت را به مشتی گندم ری نفروشیم…
«با سخنرانی حضرت حجت الاسلام و المسلمین…»
?این جمله یعنی مجالس عزاداری ما مسلمین شعور داره…
«با مداحی برادر کربلایی…»
☝این جمله دوم هم اشاره میکنه که مجالس عزای ما به غیر شعور، شور هم داره…
??یعنی:
روشنفکرای غربزده با پس و پیش کردن جملات نمیخواد برا عزاداری های جمهوری اسلامی نسخه و شبهه بپیچن!
مجالس ما آمیخته به شور و شعوره!
وقتی نور نبوت به اذن خدا در مصباح اسماعیل روشن شد کینه کردند…
میگفتند نبوت باید در رگ و ریشه ما اسحاقیان باشد…
گذشت… تا سال ها بعد بارقه های الهی در فرزندی از نسل عبدالمطلب، بزرگ خاندان بنی هاشم جرقه زد… از حرص کم مانده بود جانشان به لبشان برسد؛ دندانهایشان را از خشم بهم میساییدند… با اینکه او را طبق بشارت های کتاب مقدس، بهتر از فرزندانشان میشناختند…
باز همان حرفها… نبوت باید در نسل ما اسحاقیان باشد نه ابنای اسماعیل…
کینه کردند…
گفتند باشد… خودمان مسیر نبوت و حکومت بر عالَم را تغییر می دهیم!
گذشت…
پیامبر مسلمین را استهزاء میکردند… منافق تربیت میکردند… کافر تطمیع میکردند… مسلمان تهدید میکردند…
سرآخر با دست عجوزه ای یهودی، به زعم خودشان فروغ نور نبوت را افول بخشیدند… جهان خاموش شد! و حیله هایی تازه، روشن… جان تازه گرفتند! “محمد“برایشان مانعی بزرگ بود!
سقیفه… خانه نشینیِ جانشینی از نسل اسماعیل نبی… داشت حیله هایشان تنیدن میگرفت… تارهای سست باور حکومت یهود بر جهانیان…
خلیفه تربیت کردند… آقازاده هایی همچون یزید از مادران مسیحی یهودیزه؛ جانشینانی که تربیت شده مکتب صهیون بودند…
یزید پسر معاویه! خلیفه ای سگ باز، شرابخوار، دلداده به معشوقه های رقاصه…
دل یهود هنوز آرام نگرفته بود… افعی درونش مارهای بیشتری طلب میکرد… خونِ بیشتر… هتک حرمت بیشتر به خاندان اسماعیلی… سر ببرید… خواتینشان را به اسیری ببرید… بی حرمتشان کنید… بیشتر… خونِ بیشتر… زجرشان دهید!… بیشتر…
هیچ ابن اسماعیلی حق نشستن بر تخت حکومت ندارد… ریاست از آن ماست… یهود! نژاد برتر است…
سُست کنید باور پیروان فارقلیط را! مردمان و حاکمانشان را تحریم کنید؛ دلیرانشان را تهدید کنید؛ منافقینشان را تطمیع کنید… کار تمام است!
و این ماجرا ادامه دارد…
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ
ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻴﻨﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ . ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﻳﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻰ ﻳﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﻧﺼﺮﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ . ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺸﻴﺸﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺱ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺣﻖ ] ﺗﻜﺒّﺮ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ .مائده (٨٢)
برای اطلاعات بیشتر درباره نقش یهودصهیونیزم و مسیحیت تحریف شده، مقاله استاد حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا طباطبایی رو مطالعه بفرمایید.