داشت قرمه سبزی میپخت؛ مادرم را می گویم… مثل همیشه روی ایوان؛ تا خانه بوی غذا نگیرد؛ نشسته بود کنار اجاق کوچک که تا آن روز کارهای بزرگی را در امر آشپزی به دوش کشیده بود! از آنطرف اجاق گاز پنج شعله داخل آشپزخانه برای خودش خانمی میکرد… گه گداری… بیشتر »